روزگاری جاده بودم.
جاده ای غرق تردد
جادهای که ازرفت وآمد یک لحطه خالی نمیشد.
منکه بسیاری از رفیقان را به آبادی رساندم.
عاقبت خود ماندم و ویرانه ی تنهایی خود.
سلام وبت جالبه پیش منم بیا خوشحال میشم.
نویسنده: سیمین ׀ تاریخ: سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,
خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم
به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند
با انگشتان مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد
ميدانم جز من كسي نداري !!!
به وبلاگ خودتون خوش اومدین
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان قصر رویاهای من و آدرس سیمین.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.